سوال :
در دعاها چرا لعنت و نفرین میفرستیم؟
آقایی چون حسین ع با آن مرتبهی والا ، چرا در زیارتش نفرین میفرستیم ؟
یعنی حسّ من این است در جایگاه رفیع عشق، با فرستادن نفرین، سطح دعایمان را تنزّل میدهیم.
پاسخ :
دو نکته :
۱ـ آیا ما از خداوند نسبت به بندگانش مهربانتریم؟
جایی که خداوند کریم و مهربان، خداوند خالق زیباییها، خداوند خالق عشق، اصلاً خداوندِ اصل عشق، در کتاب عشق یعنی قرآن کریم، در ۲۱ مورد، خودش مستقیماً افرادی از بندگان سرکش را لعنت میکند؛ آیا دیگر جایی برای این اعتراض باقی میماند؟
ما و شما هر چقدر مهربان و دارای روح لطیف و مخالف خشونت باشیم، از خود خداوند که جلوتر نمیتونیم باشیم!!
نمونههایی را بنگرید:
الأحزاب ۶۴: إِنَّ اللهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً : محقّقاً خداوند لعنت فرموده است کافران را و برای آنان آتش سوزان را مهیّا نموده است.
المائده ۱۳: فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً : پس به سبب پیمانشکنی آنان، لعنتشان کردیم و دلهای آنها را غیرقابل نفوذ قرار دادیم.
آل عمران ۸۷: أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ اللهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ : پاداش آنان این است که لعنت خدا و ملائکه و همهی مردمان، بر آنان باد.
البقره ۱۶۱: إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ : قطعاً کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند ، همانهایند که لعنت خدا و فرشتگان و مردمان جمیعاً ، بر آنان است !
هود ۱۸: أَلا لَعْنَهُ اللهِ عَلَی الظَّالِمینَ : هان ، که لعنت خدا بر ستمگران باد !
النساء ۹۳: وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً : و هر آن کسی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند کیفر او جهنّم ابدی است و خداوند بر او خشم گیرد و او را لعنت نماید و شکنجهی بزرگی برایش مهیّا فرماید. (قابل توجّه آقای حسن آقامیری ! )
این آیات، تنها چند نمونه از مواضعی است که در کلام الله مجید، صریحاً بعضی از افراد یا گروهها را مورد لعن خداوند قرار داده است.
چه باید گفت ؟ آیا خداوند از آن مرتبهی والا تنزّل فرموده است ؟ آیا خداوند رعایت جایگاه رفیع عشق نفرموده ؟ آیا ما از خداوند مهربانتریم ؟
آیا ابتدا معیارهای دین و قرآن را بشناسیم و خود را و احساسات و عواطف خود را با آن معیارها تطبیق دهیم ؟ یا معیارهای دین و قرآن را با احساسات و عواطف خودمان تنظیم کنیم ؟؟
آیا ما پیرو و تابع قرآن و دین هستیم ؟ یا قرآن و دین پیرو و تابع نظر ما و احساس ما ؟؟
۲ـ پیامبران الهی که الگوهای بشر هستند و نمایندگان و فرستادگان خدایند و کردار و رفتار و گفتار آنها برای مردم سند است و حجّت است، این کار (یعنی لعن) رو انجام داده اند :
المائده ۷۸: لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ : کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند ، بر زبان داوود و عیسی بن مریم مورد لعنت واقع گردیدند و آن هم بخاطر نافرمانی و ظلم آنها بود.
و در زیارت عاشورا که از نظر صحّت سند و اعتبار صدور، جزو صحیحترین متون شیعی است و در طول هزار و اندی سال تاکنون مورد عمل همهی بزرگان دین و تمام اهل معرفت و یقین بوده و هست، می بینیم:
وَ ابْنُ آکِلَهِ الأَکْبَادِ اللَّعِینُ ابْنُ اللَّعِینِ عَلَی لِسَانِکَ وَ لِسَانِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِیهِ نَبِیُّکَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : و پسر جگرخوار که خودش و پدرش مورد لعن قرار گرفته بر زبان تو (خداوند) و بر زبان رسول تو (ص) در هر مسکن و منزل که رسول تو توقف داشته !
نتیجه : جایی که (به صریح قرآن) حضرت داود (ع) و حضرت عیسی (ع) بر کفّار لعنت کرده اند، و جایی که (براساس متن صحیح و صریح دینی) پیامبر اکرم (ص) اشخاصی را مورد لعن قرار داده اند، آن هم بصورت مستمر در هر مکان و منزلگاهی که توقّف میفرمودهاند ، آیا مجالی برای اینگونه اعتراضها باقی میماند ؟؟ آیا ما مسلمانتر و عاشقتر و مهربانتر از پیامبران الهی هستیم؟؟ آیا کسی میتواند خود را شیعه بداند و در صحّت قرآن یا در صحّت زیارت عاشورا شک کند؟
در پایان نیز سه تذکر مهم را به عرض دوستان می رسانیم :
اول : لعن به معنای فحش دادن و سخنان ناپسند بر زبان راندن نیست؛ معلوم است که چنین کاری مورد تأیید دین نمیباشد. بلکه لعنت در مقابل رحمت است، و لعن نمودن در برابر صلوات و درود فرستادن است.
همانگونه که صلوات از خداوند به معنی رحمت و مهربانی خاص در حق مؤمنان و شایستگان، و از ما به معنای طلب رحمت خداست و در واقع نوعی دعای مثبت است، لعن نمودن هم از خداوند به معنای طرد کردن و دور کردن طغیانگران و ستمکاران از رحمت، و از ما به معنای درخواست دوری از رحمت خدا و نوعی نفرین در حق آنان است.
و همانگونه که دعا و طلب رحمت برای دوستان خدا، اعلام همراهی با خوبان و همسویی با آنان است، نفرین و لعن بر طاغیان و ستمکاران، اعلام بیزاری و دوری از دشمنان خدا و همراهی نکردن با آنان است.
دوم : شک نداریم که وجود جاذبهی تنها بدون دافعه، نقص است و عیب است و ضدّ کمال است. موجودی که سراسر جاذبه بوده و از هرگونه دافعه، خالی باشد، موجودی ناقص و حتی گاهی دارای شرّ و فساد است.
سنّت الهی و دستگاه آفرینش هم بر همین اساس، در وجود هر انسانی دو قوّهی شهوت و غضب را توأم و با هم قرار داده است. اولی برای تولید جاذبه ، و دومی برای ایجاد دافعه.
جاذبه برای ایجاد کشش نسبت به اشیاء محبوب و مناسب ، دافعه برای دورکردن امور ناپسند و نامناسب.
در صورت نبودن دافعه، اول چیزی که متضرّر میشود و ضربه میخورد، خود جاذبه است.
«عشق» جلوهای از جاذبه است. عاشق اگر در اوج عشق به معشوق ، نسبت به اموری که ناپسند و نامناسب با معشوق است إعمال دافعه نکند، اول چیزی که مورد صدمه واقع میشود همان «عشق» است.
به همین دلیل است که هریک از ما انتظار و توقّع داریم که دوستانمان ـ مانند ما ـ از دشمنانمان دوری کنند و در برابر آنان موضع بگیرند. و با دوستان ِ دشمنان ، خوش نداریم تعامل کنیم.
اینها مسائلی فطری هستند که صحّت آنها را در درون خویش به روشنی مییابیم.
سوم : با بررسی آیات و روایات در این باره ، این نتیجه به دست می آید که لعن و دورنمودن از رحمت ، هیچگاه بصورت ابتدایی و شروع نیست ، بلکه همواره بصورت کیفری و جزائی است. یعنی تمامی مواردی که خداوند بر اشخاص یا گروهی لعنت فرموده ، در مقام کیفر و جزاء عملی ناشایست یا ظلم و ستم و طغیانگری آنان می باشد. و هیچگاه ابتداءاً و بدون سوء سابقه، بر کسی لعن نفرموده.
بنابراین باید دانست : لعنتی که به بنده اصابت می کند در اثر سوء انتخاب خودش است و نتیجه ای است که خود او سبب شده. در ابتدا خداوند، راه خوبیها و بیراهه ی بدیها را به بنده ی خود، بصورت شفاف نشان می دهد ؛ آنگاه بنده ای که به تبعیّت از عقل و انبیاء و اولیاء الهی، راه خوبی ها را انتخاب می کند مشمول رحمت حق ، و بنده ای که به پیروی از هوای نفس و شیطان، راه بدی ها و ظلم و طغیان را بر می گزیند مورد لعنت خدا قرار می گیرد.
الانسان ۳ : إنّا هدیناه السبیل إما شاکراً أو کفورا : البته ما راه را به انسان نشان دادیم ، آنگاه او یا شکرگزار این هدایت خواهد بود و یا کفران کننده.
یعنی اگر بنده ی شکرگزاری باشد قدرشناس این راهنمایی خواهد بود و به راه صحیح رفته و سپاس و ستایش خدا می کند. و اگر بنده ی ناسپاسی باشد هدایت الهی را برنمی تابد و کفران نعمت می کند. والسلام