مطلب بسیار مهمی است !!
در بسیاری از روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام موضوع «معرفت و شناخت امام معصوم (ع)» مطرح شده و برای آن، جایگاه ویژهای در باب اعتقاد و مباحث روحی و معنوی تبیین گردیده است.
به عنوان نمونه :
۱- در روایت مشهور و معروف بین شیعه و سنّی، از پیامبر گرامی (ص) نقل شده که : «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت (یعنی در حال کفر و شرک) از دنیا رفته است» ! همانطور که میبینیم در این روایت ـ که شهرتش آن را از بررسیِ سندش بینیاز نموده ـ آنقدر برای معرفت امام ع ارزش و قیمت تعیین شده که عدم شناخت امام ع معادل کفر و شرک معرّفی گردیده است.
۲- در روایت صحیحهای از حضرت سیّد الشهداء (ع) نقل شده که روزی از منزل خارج و در جمع دوستانش حاضر شد و فرمود : «ای مردم ، بدرستی که خداوند عزّوجلّ بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند ، و آنگاه که او را شناختند وی را عبادت و بندگی کنند ، و آنگاه که او را عبادت نمودند، به سبب عبادت و پرستشِ او، از عبادتِ غیرِ او بینیاز گردند. شخصی پرسید : ای فرزند رسول خدا ، پدر و مادرم به فدایت ، معرفت و شناخت خدا چیست ؟ حضرت در پاسخ فرمود : «معرفتِ اهل هر زمانی، امام و پیشوای خود را که اطاعتِ از او، بر آنان واجب است»! (قطع نظر از بخش اول سخنان امام حسین (ع) که خود نیاز به شرح و تبیین دارد) مشاهده میشود که در این گفتار، معرفت امام (ع) معادل معرفت خداوند (و بلکه عین همان) معرّفی گردیده است.
۳- دعایی است معروف که طبق دستور اهل بیت (ع) بعد از نمازهای واجب میخوانیم : «بارالها خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت. بارخدایا رسول خود را به من معرّفی فرما که اگر چنین نکنی حجّتِ تو را نخواهم شناخت. خداوندا معرفت حجّت خودت را به من عطا کن که اگر شناخت او را به من ندهی از دینم گمراه میشوم». روشن است که در این دعا عدم معرفت به امام و حجّت الهی، موجب گمراهی از مسیر دین تعریف شده. و مفهومش آن است که معرفت و شناختن امام (ع) و حجّت الهی، موجب هدایت شدن و گمراه نشدن از دین خواهد بود. و نیز این خسارت و بدبختی «عدم شناخت امام (ع)»، نتیجهی عدم معرفت به خداوند و نشناختنِ پیامبرش قرار داده شده ؛ که نتیجهی بعدیاش، گمراهی و ضلالت و بیدینی است.
تذکّر :
لازم به ذکر است و باید توجّه داشت که موضوع «معرفت امام واجب الإطاعه و حجّت الهی در هر زمان»، با موضوع «عارفاً بحقّه» که در روایات دیگر مطرح شده تفاوت دارد.
توضیح اینکه : روایات فراوان و متعدّدی است در بیانِ ثوابِ زیارتِ معصومین (ع) و بعضی از فرزندان والامقام آنان ؛ و در بخشی از آن روایات، شرط «عارفاً بحقّه یا بحقّها» ذکر شده.
در ثواب زیارت حضرت معصومه س روایت شده از امام رضا (ع) که فرمود : «هر کس با معرفت و شناختِ حقّ او (عارفاً بحقّها)، زیارتش کند بهشت از آنِ اوست.»
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود : «نوهی من در سرزمین خراسان، در شهری به نام طوس، کُشته میشود. کسی که به آن شهر رفته، او را زیارت کند، در حالی که حق او را بشناسد ، در روز قیامت، من (امام صادق (ع)) با دست خودم او را میگیرم و وارد بهشت میکنم ! . . .»
این موضوع «معرفت به حقّ زیارت شونده» که به عنوان عامل ارتقاء سطح این عبادت (زیارت) معرّفی شده ، با موضوع «معرفت و شناخت امام» که فقدانش موجب مرگ جاهلی و کفر و شرک است ، از یکدیگر متمایز بوده و هریک در حوزهی معارف دینی جایگاه ویژهای دارند.
لیکن شاید بتوان گفت که با وجود تمایز، برای پی بردن به مفهوم معرفت و شناخت ، از این دسته روایات (عارفاً بحقّه) نیز میتوان بهره جست.
بدیهی است آنچه در این مقاله مورد سخن است، موضوع دوّم از دو موضوع مذکور در اینجا میباشد «معرفت امام معصوم زمان».
اما موضوع اوّل «عارفاً بحقّه» فعلاً اشاره کوتاهی میکنم به اینکه تک روایتی است که مرحوم صدوق (علیه الرحمه) در سه کتاب از کتب خود آن را ذکر فرموده ؛ و بخشی از آن در چند سطر قبل ذکر شد (نوهی من در سرزمین خراسان … الخ). در این تک روایتِ ناب، کاملاً معنای «عارفاً بحقّه» توسّط امام صادق (ع) تبیین گردیده است :
رَوی حَمزَهُ بنُ حُمران قال : قال أبوعبدالله (ع) :
یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَهٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ ، مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِى یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّهَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْکَبَائِرِ. قَالَ : قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ ؟ قَالَ : یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَهِ غَرِیبٌ شَهِیدٌ. مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ أَجْرَ سَبْعِینَ شَهِیداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ ص عَلَی حَقِیقَهٍ.
اقسام معرفت و شناخت امام (ع)
۱-معرفت شناسنامهای : به اینکه مشخّصات ظاهری امام (ع) را بدانیم ؛ مثلاً بدانیم نام امام و پیشوای این زمان «م ح مّ د» و لقب او «مهدی» و «حجّت» و «بقیه الله» و … میباشد. نام پدرش «حسن» ملقّب به «زکیّ» و «عسکریّ» ، نام مادرش «نرجس» ، محل تولّدش «سامرّا» و … .
یقین داریم چنین شناختی نه تنها از اختصاصات شیعه نیست و بسیاری از غیر شیعه و حتی غیرمسلمین هم آن را دارند ، بلکه ویژگیهایی که در روایات مذکوره برای معرفت امام ع بیان گردید شامل این نوع معرفت (شناسنامهای) نمیشود.
۲- معرفت منقبتی : به اینکه فضائل و مناقب و کمالات امامان را بدانیم و معتقد باشیم آنان دارای آن فضائل میباشند. مانند علم وسیع و قرب درگاه و اخلاق حسنه و … .
اشکالی که بر قسم قبلی وارد بود بر این قسم هم وارد است.
۳- معرفتی که در روایت حمزه بن حمران از امام صادق (ع) معنای آن تبیین شده ؛
و آن عبارت است از اینکه عارف، چهار مطلب را بداند و معتقد باشد و باور نموده باشد : یَعْلَمُ أَنَّهُ «إِمَامٌ» «مُفْتَرَضُ الطَّاعَهِ» «غَرِیبٌ» «شَهِیدٌ».
توضیح :
(۱) بداند که او امام ، پیشوا و مقتداست. یعنی سزاوار تبعیت و پیروی است. شایسته و بایسته است تا همهی مردم، در همهی امور جزئی و کلّی، به او اقتداء و از او پیروی نمایند.
(۲) بداند که اطاعت او واجب است ، فرمانش امر خدا ، و منعش نهی خداست. و این ممکن نیست مگر وقتی بپذیریم که وجود امام از خدا پُر شده است؛ یعنی هیچگونه انانیّت و نفسانیتی ندارد.
(۳) بداند که امام (ع) در همهی عوالم، غریب و ناشناخته است و آنگونه که شایستهی اوست حقش شناخته و اداء نمیشود.
(۴) بداند که امام (ع) به اذن خداوند متعال، شهید و گواه و آگاه و ناظر است در همهی عوالم بر همهی امور عالم ، و از جمله، اقوال و افعال بندگان. او بر همهی گسترهی جهان، اشراف دارد. او از تار و پود ما و نیّتهای ما آگاه و مطلع است.
بر اساس فرمودهی حضرت صادق (ع) «عارف بودن به حقّ امام» یعنی اعتقاد به این چهار مطلب.