چرا از آدمهای کند متنفریم؟ زود باش لعنتی!
چراغ سبز شده اما ماشین جلویی هنوز راه نیفتاده است. ده نفر توی صف ایستادهاند اما صندوقدار مثل یک لاکپشت کند است. پنج دقیقه گذشته، اما هنوز فیلمی که میخواهید ببینید دانلود نشده است. این انتظارها مغز ما را منفجر میکند، حتی اگر چند ثانیه بیشتر طول نکشد. توی دلمان فحش میدهیم و عبوس و عصبانی میشویم. به این تمایل ما به پرخاشگری، وقتی بیهوده معطل میشویم، «سندروم خشم پیادهرو» میگویند. پدیدۀ روانشناختیای که در جامعۀ شتابان امروز هر روز بیشتر احساسش میکنیم.
چرا وقتی احساس میکنیم کاری دارد بیش از حد طول میکشد، پرخاشگر میشویم و رفتاری خصمانه نشان میدهیم؟ مارک ویتمن، روانشناس آلمانی، میگوید این رفتار ریشه در اعماق تاریخ دارد.
روزگاری، صبر و بیصبری هدفی تکاملی داشتند. این دو ویژگی نوعی تعادل «یین و یانگ» برقرار میکردند، ساعتی درونی و دقیق که به ما میگفت چه وقت برای کاری بیش از حد منتظر ماندهایم و دیگر وقت آن است که حرکت کنیم. وقتی این ساعت به صدا درمیآمد، یعنی زمان دستکشیدن از جستوجوی آذوقه در قطعهزمینی بایر یا رهاکردنِ شکاری ناموفق فرا رسیده است. بیصبری در گذشته باعث میشد جان خودمان را به خاطر معطلیِ بیش از اندازه روی فعالیتی بیپاداش از دست ندهیم.
اما امروزه، سرعت بالای جامعه ساعت درونی ما را از تنظیم انداخته است. این ساعت انتظاراتی ایجاد میکند که نمیشود به آنها با سرعت کافی پاداشی درخور داد، یا اصلاً پاداشی داد.
هارتموت رزا، جامعهشناس آلمانی، در کتاب خود، شتاب اجتماعی: نظریهای جدید دربارۀ مدرنیته میگوید: سرعت حرکت بشر از دوران پیشامدرن تاکنون صد برابر افزایش یافته است. سرعت ارتباطات، فقط در قرن بیستم، ده میلیون برابر شده است و سرعت انتقال دادهها ده میلیارد برابر. ریچارد وایزمن، روانشناس بریتانیایی نیز در تحقیقی گسترده، به این نتیجه رسید که بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ سرعت راهرفتن آدمها در سراسر دنیا تا ۱۰ درصد افزایش یافته است.
اما شتاب فزایندۀ جامعه طاقتمان را طاق میکند. وقتی همیشه در عجلهایم و احساس میکنیم کارهایمان عقب مانده، تصمیمات اشتباه میگیریم و زودتر فریب میخوریم. بهعنوان نمونه، کافی است به علاقۀ امروزین ما به فستفود و غذاهای نیمهآماده توجه کنید. معطلمان نمیکنند، اما بهترین انتخاب نیستند.
آیا میتوانیم خشم ناشی از کندی را پس بزنیم و صبر و شکیبایی را دوباره به دست بیاوریم؟ این کار شدنی است. اما باید راهی پیدا کنیم تا دوباره ساعت درونیمان را تنظیم کنیم. یکی از راهها تقویت اراده است. تمرینهایی مثل به تعویق انداختنِ ارادی پاداشها. تحقیقات متعددی نشان دادهاند مدیتیشن، ذهنآگاهی و تمرکز بر لحظۀ حال هم چنین پیامدی دارد. دِستینو، روانشناس آمریکایی، راهحل جالب دیگری هم پیدا کرد: «نوشتن». اگر هر روز زمانی را صرف نوشتن کنید، احتمالاً در پیادهرو کمتر خشمگین شوید.